لطایفی حکیمانه(۸)
08 بهمن 1398 توسط موسسه قرآنی نیایش
مردی نزد فقیهی رفت وگفت:
ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو
گفت:نمازخودم را شکستم
عابد گفت دلیلش چه بود؟
مردگفت:هنگام اقامه نماز دیدم دزدی
کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را از دزد بگیرم
و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟
عابد گفت:کفش تو چند درهم قیمت داشت؟
مردگفت: ۵ درهم
عابد گفت: ای مرد کار بجا و پسندیده ای کرده ای زیرا آن نمازی که تو میخواندی در حالی که حواست پیش کفشت بود ۲ درهم هم نمی ارزید…!