لطایفی حکیمانه (4)
مردی داخل میوه فروشی محله شد ، و قیمت میوه ها را پرسید
میوه فروش گفت : موز شش هزار تومان ، سیب هشت هزار تومان و …
در این لحظه زنی وارد مغازه شد که میوه فروش او را می شناخت و در همان منطقه سکونت داشت.
زن نیز قیمت میوه ها را پرسید و مرد جواب داد :
موز کیلویی دو هزار تومان، سیب سه هزار تومان …!!!
زن گفت : الحمدلله و چند کیلو میوه خرید
مرد که هنوز آنجا بود از کار میوه فروش تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به او انداخت و خواست با او جر و بحث کند که مرد میوه فروش اشاره ای به او کرد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود …
میوه فروش میوه ها را به زن داد و زن در حالی که خدا را شکر می کرد با خوشحالی رفت
میوه فروش رو به مشتری کرد و گفت : این زن چهار تا یتیم دارد ، و از هیچ کس کمکی دریافت نمیکند ، و هرگاه میگویم میوه یا هرچه میخواهد مجانی ببرد ناراحت میشود ، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان به او گفتم..
من با خدا معامله میکنم و رضایت او را می خواهم . این زن هر هفته یک بار به اینجا می آیدو به خدا قسم هر بار که این زن از من خرید میکند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می برم در حالیکه نمیدانم چگونه چنین میشود و این پولها چگونه به من می رسد …
وقتی میوه فروش چنین گفت ، مشتری لبخند رضایتی زد و کار میوه فروش را تحسین کرد…
نتیجه اخلاقی:
هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می گیری
چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده دربرابر خدا می ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت …
لذت برآورده نمودن حاجات دیگران را کسی نمیداند مگر آنکه آن را بر طرف نموده باشد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:
«مَا نَقَصَتْ صَدَقَهٌ مِنْ مَالٍ».
«هیچ مالی با صدقه کم نشده است.