لطایفی حکیمانه (6)
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه میکنی؟
دختر گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ میخرم تا آن را به مادرت بدهی.وقتی از گل فروشی خارج میشدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: میخواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمیتوانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!شکسپیر میگوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم میآوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!
————————————————–
آقای قرائتی در تفسیر آیه شریفه “وبالوالدین احسانا” می فرماید: باء بالوالدین یعنی اینکه با دست خودت به والدین نیکی کن مایحتاج آنها را می خواهی تأمین کنی آن را به کسی نده براشون ببرد خودت آن را براشون ببر …1
شاید شما هم دیده باشید خانواده هایی را که پدر و مادر کهن سال در کنار فرزندان زندگی می کنند و مدام غرغر های عروس خانواده را می شنوند و حرفی نمی زنند، تندی های بچه ها را می بینند و چیزی نمی گویند، آنچنان که باید تکریم و مورد احترام قرار بگیرند نمی گیرند و اعتراض نمی کنند و …
و شاید دیده باشید وقتی پدر و مادر از دنیا رفتند آن وقت بر روی مزارشان موز های شصت هفتاد سانتی! و میوه های آنچنانی می گذارند، حلواهای رنگارنگ و طرح دار و تزئین شده! می گذارند ، خرمای با مغز گردو پر شده می گذارند و …
این ها همون هایی هستند که در زمان حیات پدر و مادر غرغر می کردند، تندی می کردند، نیش کلام داشتند و حرمت آنها را نگه نمی داشتند!!! حالا که از دنیا رفته اند با میوه های لوکس! و حلوای طرح دار! و خرمای مغز گردویی میان سر مزار و با ژست خاصی! بادستمال کاغذی دماغشون رو پاک می کنند! و وانمود می کنند عزیزشون رو از دست داده اند
یکی نیست به اینها بگه این خدا بیامرز اگه برات عزیز بود همین میوه و حلوا و خرمای مغز گردویی رو در زمان حیاتش بهش میدادی که شیرین کام بشه و ازت محبت ببینه نه حالا که دستش از این دنیا کوتاهه و زیر خروار ها خاکه …
به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم میآوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!
به قلم: ایمان منصوری
mansouri1060@
———————————————————————————–
1- نشست فعالان قرآنی دانشگاه های سراسر کشور - قم اردیبهشت 1392