مرد فقیرى بود که همسرش کره می گرفت. زن کره ها را به شکل قالبهای یک کیلویى درست می کرد و مرد آنها را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و با پولش مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه و وزن کره ها شک کرد و آنها را وزن کرد. دید وزن هر کره ۹۰۰…
بیشتر »